فال گاه گاه

متن مرتبط با «فال» در سایت فال گاه گاه نوشته شده است

فال آخر دی!

  • سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بودرونق میکده از درس و دعای ما بودنیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستانهر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بوددفتر دانش ما جمله بشویید به میکه فلک دیدم و در قصد دل دانا بوداز بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دلکاین کسی گفت که در علم نظر بینا بوددل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کردو اندر آن دایره سرگشته پابرجا بودمطرب از درد محبت عملی می‌پرداختکه حکیمان جهان را مژه خون پالا بودمی‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جویبر سرم سایه آن سرو سهی بالا بودپیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشانرخصت خبث نداد ار نه حکایت‌ها بودقلب اندوده حافظ بر او خرج نشدکاین معامل به همه عیب نهان بینا بود بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فال 402

  • کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوشمعاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوشالا ای دولتی طالع که قدر وقت می‌دانیگوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوشهر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریستسپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوشعروس طبع را زیور ز فکر بکر می‌بندمبود کز دست ایامم به دست افتد نگاری خوششب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستانکه مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوشمیی در کاسه چشم است ساقی را بنامیزدکه مستی می‌کند با عقل و می‌بخشد خماری خوشبه غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانهکه شنگولان خوش باشت بیاموزند کاری خوش بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فال حافظ عزیز... هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود...

  • هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرودهرگز از یاد من آن سرو خرامان نروداز دماغ من سرگشته خیال دهنتبه جفای فلک و غصه دوران نروددر ازل بست دلم با سر زلفت پیوندتا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرودهر چه جز بار غمت بر دل مسکین من استبرود از دل من وز دل من آن نرودآن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفتکه اگر سر برود از دل و از جان نرودگر رود از پی خوبان دل من معذور استدرد دارد چه کند کز پی درمان نرودهر که خواهد که چو حافظ نشود سرگرداندل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فال روزهای سرد دی ماه 1401

  • سلامدرگیر زمستان سخت می باشیم کرسی که نداریم ولی گفتم یه فال بگیریم گرم شیمخدمت شما»به جان پیر خرابات و حق صحبت اوکه نیست در سر من جز هوای خدمت اوبهشت اگر چه نه جای گناهکاران استبیار باده که مستظهرم به همت اوچراغ صاعقه آن سحاب روشن بادکه زد به خرمن ما آتش محبت اوبر آستانه میخانه گر سری بینیمزن به پای که معلوم نیست نیت اوبیا که دوش به مستی سروش عالم غیبنوید داد که عام است فیض رحمت اومکن به چشم حقارت نگاه در من مستکه نیست معصیت و زهد بی مشیت اونمی‌کند دل من میل زهد و توبه ولیبه نام خواجه بکوشیم و فر دولت اومدام خرقه حافظ به باده در گرو استمگر ز خاک خرابات بود فطرت او» یا علی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فال شهریور ...

  • به نام خداسلام ...فال حافظ ...دلم رمیده شد و غافلم من درویشکه آن شکاری سرگشته را چه آمد پیشچو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزمکه دل به دست کمان ابروییست کافرکیشخیال حوصله بحر می‌پزد هیهاتچه‌هاست در سر این قطره محال اندیشبنازم آن مژه شوخ عافیت کش راکه موج می‌زندش آب نوش بر سر نیشز آستین طبیبان هزار خون بچکدگرم به تجربه دستی نهند بر دل ریشبه کوی میکده گریان و سرفکنده رومچرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویشنه عمر خضر بماند نه ملک اسکندرنزاع بر سر دنیی دون مکن درویشبدان کمر نرسد دست هر گدا حافظخزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تفال آذرماهی...

  • خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودنتا ببینم که سرانجام چه خواهد بودنغم دل چند توان خورد که ایام نماندگو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودنمرغ کم حوصله را گو غم خود خور که بر اورحم آن کس که نهد دام چه خواهد بودنباده خور غم مخور و پند مقلد منیوشاعتبار سخن عام چه خواهد بودندست رنج تو همان به که شود صرف به کامدانی آخر که به ناکام چه خواهد بودنپیر میخانه همی‌خواند معمایی دوشاز خط جام که فرجام چه خواهد بودنبردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزلتا جزای من بدنام چه خواهد بودن بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تفال جمعه طور / ز در درآ و شبستان ما منور کن /

  • ز در درآ و شبستان ما منور کنهوای مجلس روحانیان معطر کناگر فقیه نصیحت کند که عشق مبازپیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کنبه چشم و ابروی جانان سپرده‌ام دل و جانبیا بیا و تماشای طاق و منظر کنستاره شب هجران نمی‌فشاند نوربه بام قصر برآ و چراغ مه برکنبگو به خازن جنت که خاک این مجلسبه تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کناز این مزوجه و خرقه نیک در تنگمبه یک کرشمه صوفی وشم قلندر کنچو شاهدان چمن زیردست حسن تواندکرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کنفضول نفس حکایت بسی کند ساقیتو کار خود مده از دست و می به ساغر کنحجاب دیده ادراک شد شعاع جمالبیا و خرگه خورشید را منور کنطمع به قند وصال تو حد ما نبودحوالتم به لب لعل همچو شکر کنلب پیاله ببوس آنگهی به مستان دهبدین دقیقه دماغ معاشران تر کنپس از ملازمت عیش و عشق مه رویانز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فال تیرماه

  • عمریست تا من در طلب هر روز گامی می‌زنمدست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌زنمبی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خوددامی به راهی می‌نهم مرغی به دامی می‌زنماورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کوحالی من اندر عاشقی داو تمامی می‌زنمتا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهیگلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می‌زنمهر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دلنقش خیالی می‌کشم فال دوامی می‌زنمدانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه رااین آه خون افشان که من هر صبح و شامی می‌زنمبا آن که از وی غایبم و از می چو حافظ تایبمدر مجلس روحانیان گه گاه جامی می‌زنم  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فالی که گرفتیم و شعر سختش!

  • در بحبوحه کرونایی کشورمان و جهان پیرامون کشورمان گفتم فالی بگیرم...کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکنبه غمزه رونق و ناموس سامری بشکنبه باد ده سر و دستار عالمی یعنیکلاه گوشه به آیین سروری بشکنبه زلف گوی که, ...ادامه مطلب

  • فال

  • غزل شماره 44کنون که بر کف گل جام باده صاف استبه صد هزار زبان بلبلش در اوصاف استبخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیرچه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف استفقیه مدرسه دی مست بود و فتوی دادکه می حرام ولی به ز مال اوق, ...ادامه مطلب

  • فال بگیریم...

  • سلام فال اواخر اسفند 97غزل شمارهٔ ۳۰۰هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاکگرم تو دوستی از دشمنان ندارم باکمرا امید وصال تو زنده می‌داردو گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاکنفس نفس اگر از باد نشنوم بویشزمان زما, ...ادامه مطلب

  • فال در روز چهارم ماه مبارک

  • باسمه تعالیمسلمانان مرا وقتی دلی بودکه با وی گفتمی گر مشکلی بودبه گردابی چو می‌افتادم از غمبه تدبیرش امید ساحلی بوددلی همدرد و یاری مصلحت بینکه استظهار هر اهل دلی بودز من ضایع شد اندر کوی جانانچه دامن, ...ادامه مطلب

  • فال امشب...

  • غزل شمارهٔ ۸۰عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشتکه گناه دگران بر تو نخواهند نوشتمن اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشهر کسی آن درود عاقبت کار که کشتهمه کس طالب یارند چه هشیار و چه مستهمه جا خانه عشق است, ...ادامه مطلب

  • فال...

  • تا اربعین چیزی نمانده... دل پریشان است... أعوذ بالله من شر نفسی... ---- به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یادمرا روزی مباد آن , ...ادامه مطلب

  • فال حافظ

  • بسمه تعالی روز وصل دوستداران یاد بادیاد باد آن روزگاران یاد بادکامم از تلخی غم چون زهر گشتبانگ نوش شادخواران یاد بادگر چه یاران فارغند از یاد مناز من ایشان را هزاران یاد بادمبتلا گشتم در این بند و بلاکوشش آن حق گزاران یاد بادگر چه صد رود است در چشمم مدامزنده رود باغ کاران یاد بادراز حافظ بعد از این ناگفته ماندای دریغا رازداران یاد باد یاعلی ,حافظ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها